۰۴ اردیبهشت ۱۳۸۷

eWeek 7 April 2008


eWeek 7 April 2008
PDF | eng | 8Mb

eWeek is the essential technology information source for builders of e-business. Through a combination of news, analysis and evaluation, it guides readers in making the best technology decisions for their enterprise. Focusing on e-commerce, communications and Internet-based architecture, eWeek enables readers to successfully evaluate, deploy and leverage new technology solutions for competitive advantage.

Download

or

pass: rapidmega.info

۲۵ فروردین ۱۳۸۷

Adobe Photoshop 10 CS3 Portable

این هم Adobe Photoshop 10 CS3 Portable
Password : ithotnews.com

پی نوشت : می دانم که هیچ ربطی به این پست نداره ولی خواستم در اینجا رسما از کمانگیر تشکر کنم به خاطر طرح های جذاب و مفید آماری که می دهد . چون واقعا واسه وبلاگستان فارسی مفید و خوب است .
یک چند روزیه واسه یک اتفاق بدی که تو زندگیم افتاده غمگینم و برای همین حوصله مطلب گذاشتن ندارم . منو ببخشید.
اولش خواستم اتفاقات این چند روزم رو براتون بگم ولی پشیمان شدم چون اینجا رو بعضی از دوستانی که منو از نزدیک می شناسند هم می خوانند واسه همین نمی خوام گند کارم بیش از این که هست در بیاد .
امیدوارم موفق باشید و هرگز تو موقعیت الان من گیر نکنید.

  

Adobe Flash CS3 Portable

Reasons to upgrade
* Adobe Photoshop® and Illustrator® import
* Animation conversion to ActionScript™
* Adobe interface
* ActionScript 3.0 development
* Advanced debugger
* Adobe Device Central CS3
* Rich drawing capabilities
* User interface components
* Advanced QuickTime export
* Sophisticated video tools
* Timesaving coding tools

Download : Part 1 | Part 2
Password: ithotnews.com 

پی نوشت : در راستای اهداف بلندی که گفتم برایتان نرم افزارهای پرتابل می گذارم اینم دو تا دیگه .
امیدوارم خوشتان بیاد و به کارتان بیاید.

۲۲ فروردین ۱۳۸۷

یک دیالوگ ، یک واقعیت ، یک تفکر دوباره

من امروز نمی خواهم یک سری حرف تکراری رو که اندر حکایت مردم هزار چهره این چند روزه گفته شده بگم من فقط یک خواهش دارم از همه ی کسانی که به من لطف دارند و مطالب منو می خوانند و آن این است که این دیالوگ رو یک باره دیگر بخوانند چون من که به نظرم می رسد این حرف هایی است که خیلی از آدم ها باید در دادگاه وجدان خودشان بزنند. من هم کلاه خودم رو قاضی کردم و به این نتیجه رسیدم که ( من در هیچ چیز وارد نباشم ولی در جوگیر شدن استادم ) این واقعیتی است که دیروز در یک بحث طولانی با رادیکال2 بهش رسیدم . واقعیتی تلخ ولی درست . آرزو می کنم بتوانم از این به بعد این طور نباشم .
خدایا تو منو ببخش...

چه دفاعی از خودم بکنم جناب قاضی؟ من بی دفاعم.
 
من شریف تربیت شدم. من شریف بزرگ شدم. نه کسی منو میشناخت، نه کسی بنده رو میدید. نه ثروت مند بودم ونه هیچ چیز دیگر.
 
همه ی سهم من از زندگی کار کردن در زیرزمین اداره ی بایگانی بود، لای پرونده ها.
 
من ساده بودم. من همه چیز رو باور میکردم. من با هیچ کس مخالفت نمیکردم. سرم به کار خودم بود و شریف بودم.
 
من نمیخواستم به بانک برم، من نمیتونستم طبیب باشم، من نمیتونستم سرهنگ باشم، من نمیخواستم شعر بگم. من مقاومت کردم تا حد توانم، اما توانم کم بود.
 
بنده ضعیف بودم. برای خودم ضعیف بودم و برای دیگران. و من به همه احترام میگذاشتم، من به همه احترام میگذاشتم و من شروع کردم به بازی کردن، شروع کردم به سرگرم شدن و بعضی وقتها یادم رفت که کجام و همه ی اینهایی که میگند مال من نیست، حق من نیست و من اشتباهیم...
 
تقصیر من بود، تقصیر دیگران هم بود.
 
اما خدایا تو شاهدی که من هیچ چیزی رو برای خودم بر نداشتم. من هیچ چیزی رو توی جیبم نذاشتم، من از سهم کسی نزدم. من فقط اشتباهی بودم.
 
خدایا تو شاهدی که من چیزی رو خراب نکردم، خدایا تو شاهدی که من کسی رو اذیت نکردم. من فقط اشتباهیم.
 
چه دفاعی از خودم بکنم؟ من بی دفاعم.
 
حالا من مانده ام و تقاص این همه اشتباه دیگران و بازیگوشی خودم.
 
جناب قاضی من از هیچکس توقعی ندارم...
 
خدایا تو منو ببخش...

۱۸ فروردین ۱۳۸۷

Windows IT Pro, April 2008


Windows IT Pro, April 2008
PDF | English | 14.4 MB

Download

or

pass: rapidmega.info

MacWorld US May 2008


18.8 MB | PDF | English

Download:

Password:
www.subforum.info

۱۷ فروردین ۱۳۸۷

آینده بشریت


این چند وقت از بس تو وبلاگستان درباره آینده بشریت خواندم که وقتی این عکس رو دیدم ناخداگاه یک جور طنز جالبی از آینده بشریت توش دیدیم . جالب نیست؟ بنظرم اینم یجورش دیگه

فروغ فرخزاد - ای مرز پر گهر

فاتح شدم 
خود را به ثبت رساندم 
خود را به نامي در يك شناسنامه مزين كردم 
و هستيم به يك شماره مشخص شد
پس زنده باد 678 صادره از بخش 5 ساكن تهران
ديگر خيالم از همه سو راحت است 
آغوش مهربان مام وطن 
پستانك سوابق پر افتخار تاريخي
لالايي تمدن و فرهنگ 
و جق و جق جقجقه قانون ... 
آه 
ديگر خيالم از همه سو راحتست
از فرط شادماني 
رفتم كنار پنجره با اشتياق ششصد و هفتاد و هشت بار هوا را كه از اغبار پهن 
و بوي خاكروبه و ادرار � منقبض شده بود 
درون سينه فرو دادم 
و زير ششصد و هفتاد و هشت قبض بدهكاري 
و روي ششصد و هفتاد و هشت تقاضاي كار نوشتم : فروغ فرخزاد
در سرزمين شعر و گل و بلبل 
موهبتيست زيستن � آن هم 
وقتي كه واقعيت موجود بودن تو پس از سالهاي سال پذيرفته ميشود
جايي كه من با اولين نگاه رسميم از لاي پرده ششصد و هفتاد و هشت شاعر را مي بينم
كه حقه باز ها همه در هيات غريب گداياين 
در لاي خاكروبه به دنبال وزن و قافيه مي گردند
و از صداي اولين قدم رسميم 
يكباره از ميان لجنزارهاي تيره ششصد و هفتاد و هشت بلبل مرموز 
كه از سر تفنن خود را به شكل ششصد و هفتاد و هشت كلاغ سياه پير در آورده اند 
با تنبلي به سوي حاشيه روز مي پرند 
و اولين نفس زدن رسميم 
آغشته مي شود به بوي ششصد و هفتاد و هشت شاخه گل سرخ 
محصول كارخانجات عظيم پلاسكو
موهبتيست زيستن آري 
در زادگاه شيخ ابودلقك كمانچه كش فوري 
و شيخ � اي دل � اي دل تنبك تبار تنبوري 
شهر ستارگان گران � وزن ساق و باسن و پستان و پشت جلد و هنر 
گهواره مولفان فلسفه ي اي بابا به من چه ولش كن 
مهد مسابقات المپيك هوش - واي 
جايي كه دست به هر دستگاه نقلي تصوير و صوت ميزني از آن 
بوق نبوغ نابغه اي تازه سال مي آيد 
و برگزيدگان فكري ملت 
وقتي كه در كلاس اكابر حضور مي يابند
هر يك به روي سينه ششصد و هفتاد و هشت كباب پز برقي و بر دو دست ششصد و هفتاد و هشت ساعت ناوزر رديف كرده و ميدانند 
كه ناتواني از خواص تهي كيسه بودنست نه ناداني 
فاتح شدم بله فاتح شدم 
اكنون به شادماني اين فتح 
در پاي آينه با افتخار ششصد و هفتاد و هشت شمع نسيه مي افروزم
و مي پرم به روي طاقچه تا با اجازه چند كلامي 
در باره فوائد قانوني حيات به عرض حضورتان برسانم 
و اولين كلنگ ساختمان رفيع زندگيم را 
همراه با طنين كف زدني پر شور 
بر فرق فرق خويش بكوبم
من زنده ام بله مانند زنده رود كه يكروز زنده بود 
و از تمام آن چه كه در انحصار مردم زنده ست بهره خواهم برد 
من مي توانم از فردا 
در كوچه هاي شهر كه سرشار از مواهب مليست 
 و در ميان سايه هاي سبكبار تيرهاي تلگراف 
گردش كنان قدم بردارم 
و با غرور ششصد و هفتاد و هشت بار به ديوار مستراح هاي عمومي بنويسم 
�خط نوشتم كه خر كند خنده� 
من مي توانم از فردا 
همچون وطن پرست غيوري
سهمي از ايده آل عظيمي كه اجتماع 
هر چارشنبه بعد از ظهر � آن را 
با اشتياق و دلهره دنبال ميكند 
در قلب و مغز خويش داشته باشم
سهمي از آن هزار هوس پرور هزار ريالي 
كه مي توان به مصرف يخچال و مبل و پرده رساندش 
يا آنكه در ازاي ششصد و هفتاد و هشت راي طبيعي 
آن را شبي به ششصد و هفتاد و هشت مرد وطن بخشيد 
من مي توانم از فردا 
در پستوي مغازه خاچيك 
بعد از فرو كشيدن چندين نفس ز چند گرم جنس دست اول خالص 
و صرف چند باديه پپسي كولاي ناخالص 
و پخش چند يا حقو يا هو و وغ وغ و هو هو 
رسما به مجمع فضلاي فكور و فضله هاي فاضل روشنفكر 
و پيران مكتب داخ داخ تاراخ تاراخ بپيوندم 
و طرح اولين رمان بزرگم را
كه در حوالي سنه يكهزار و ششصد و هفتاد و هشت شمسي تبريزي 
رسما به زير دستگاه تهيدست چاپ خواهد رفت 
بر هر دو پشت ششصد و هفتاد و هشت پاكت
اشنوي اصل ويژه بريزم 
من مي توانم از فردا 
با اعتماد كامل 
 خود رابراي ششصد و هفتاد و هشت دوره به يك دستگاه مسند مخمل پوش 
در مجلس تجمع و تامين آتيه 
يا مجلس سپاس و ثنا ميهمان كنم 
زيرا كه من تمام مندرجات مجله هنر و دانش و تملق و كرنش را مي خوانم 
و شيوه درست نوشتن را مي دانم 
من در ميان توده سازنده اي قدم به عرصه هستي نهاده ام 
كه گرچه نان ندارد اما به جاي آن ميدان ديد و باز و وسيعي دارد 
كه مرزهاي فعلي جغرافياييش 
از جانب شمال به ميدان پر طراوت و سبز تير
و از جنوب به ميدان باستاني اعدام 
و در مناطق پر ازدحام به ميدان توپخانه رسيده ست 
و در پناه آسمان درخشان و امن امنيتش 
 از صبح تا غروب ششصد و هفتاد و هشت قوي قوي هيكل گچي 
به اتفاق ششصد و هفتاد و هشت فرشته 
آن هم فرشته از خاك وگل سرشته 
به تبليغ طرح هاي سكون و سكوت مشغولند 
فاتح شدم بله فاتح شدم 
پس زنده باد 678 صادره از بخش 5 ساكن تهران 
كه در پناه پشتكار و اراده 
به آن چنان مقام رفيعي رسيده است كه در چارچوب پنجره اي در 
 ارتفاع ششصد و هفتاد و هشت متري سطح زمين قرار گرفته ست 
و افتخار اين را دارد كه مي تواند از همين دريچه نه از راه پلكان خود را 
 ديوانه وار به دامان مهربان مام وطن سرنگون كند 
و آخرين وصيتش اينست 
كه در ازاي ششصد و هفتاد و هشت سكه حضرت استاد آبراهام صهبا مرثيه اي به قافيه كشك 
در رثاي حياتش رقم زند

پی نوشت : من که به خودم این اجازه را ندادم که در مورد این شعر یا فروغ فرخزاد نظری بدم فقط اینجا گذاشتم تا شما هم از این شعر لذت ببرید.

۱۶ فروردین ۱۳۸۷

Portable Babylon Pro v.7.0.3.11 + U3


DOWNLOAD SIZE: 9.3MB


پی نوشت : با گسترش روزافزون فلش مموری ها نیاز به استفاده از نرم افزار های Portable بیشتر احساس می شود.
به همین دلیل از این به بعد تا جایی که بتوان برایتان پیدا کرده و در اینجا می گذارم.

بهترین و مشهورترین بوسه های تاریخ سینما


میدونید بهترین بوسه تاریخ سینما مربوط به کدوم فیلمه؟ وبسایت cameranaked سه تا از بهترین بوسه ها رو انتخاب کرده:

3) برباد رفته (1939): ساخته ویکتور فلمینگ و با بازی ویوین لی و کلارک گیبل

2) کازابلانکا  (1942): ساخته مایکل کرتیز و با بازی اینگرید برگمن و همفری بوگارت

1) «بدنام»  (1946): ساخته آلفرد هیچکاک، با بازی اینگرید برگمن و کری گرانت. جالب اینه که به خاطر محدودیت کمیته سانسور که اعلام کرده بود هیچ بوسه ای نباید بیشتر از 3 ثانیه طول بکشه، هیچکاک مجبور شد تا هر 3 ثانیه بین تماس لبهای برگمن و گرانت یه تاخیر کوچولو بندازه. فکر کنید حاصل کار چی شده؟ یک سکانس بی نظیر…

مشهورترین بوسه های تاریخ سینما:

«ماجراجویی های رابین هود» 1938 : ساخته مایکل کرتیز و با بازی اولیویا د هاویلاند ، ارول فلین

«پستچی دو بار زنگ می زند» 1946 : ساخته تی گارنت و با بازی لانا ترنر ، جان گارفیلد

«از اینجا تا ابدیت» 1953 : ساخته فرد زینمان و با بازی دبورا کر ، برت لنکستر

«صبحانه در تیفانی» 1961 : ساخته بلیک ادواردز و با بازی آدری هیپبورن ، جرج پپارد

«داشتن و نداشتن» 1944 : ساخته هوارد هاوکز و با بازی لارن باکال ، همفری بوگارت

پی نوشت: من به طور اتفاقی به این پست بر خوردم و هر چه قدر با خودم کلنجار رفتم که کپی نکنم نشد چون واقعا جالب بود .

امیدوارم شما هم لذت ببرید