۰۷ شهریور ۱۳۸۶

سهميه بندي !

پريشبا قرار بودش خستگي از تن بكنيم

حالا كه ماشين خريديم بريم يه چرخي بزنيم

پريشبا قرار بودش با هم بريم يك سفري

مونده بوديم كجا بريم ؟ از اين وري يا اون وري ؟

عيال مي گفت: اصغر آقا بهت بگم بي حرف پيش

يه خورده اي خريد دارم بايد بريم به سمت كيش!

علي مي گفتش:بابا جون نزن تو ديگه ضد حال!

حالا كه ماشين خريدي ما رو ببر سمت شمال !

ننم مي گفت: خير ببيني بيا بكن محبتي

ما رو ببر به شهر قم تا بكنيم زيارتي!

غزل مي گفتش : بابايي مي شه بريم به اصفهان

مي شه بريم با همديگه تا ببينيم نصف جهان !

تو اين ميون يكهو ديدم تلويزيون داره ميگه:

بنزين از امشب آقا جون سهميه بندي شد ديگه!

اگر مي خواين تا كه بديم ما به شما سهميه تون

فردا بيارين همگي با خودتون قطره چكون !

از اين به بعد هم همگي تو خونه هاتون بشينين!

يا قصه هاي جزيره يا اينكه يانگوم ببينين !

انگاري يك سطل آب يخ يكدفعه ريخت رو سرمون !

اون كه مي گفت اخبارشو ما مي زديم تو سرمون !

به قول احمدي نژاد اوضاع ولي مرتبه !

فقط نگفت با اين سه ليتر

كجا بريم ؟ تا طرقبه

0 نظرات: