۳۰ آذر ۱۳۸۶

یک مشکل

در مقام حرف بر لب مهر خاموشی زدن

 

                                    تیغ را زیر سپر در جنگ پنهان کردنست

 

سلام . امروز میخواهم در مورد چیزی بنویسم که مدت طولانی است فکرم رو به خودش مشغول کرده . چرا ما آدما یا بهتره اختصاصی تر حرف بزنم من بعضی حرف ها را به موقع و به جا نمی گم نمی دانم چه طور منظورم را بیان کنم . مثلا بعضی وقت ها به موقع نه یا بله گفتن باعث می شه زندگی ما عوض شه اما چرا به موقع نمی گم .

یک گروهی هستند که یک مدتی است به من پیله کردند که به آن ها بپیوندم و چون من به موقع نه نگفتم هنوز باید حرف های آن ها را تحمل کنم.

از ان طرف چند وقت پیش تو اتوبوس برگشت از پرند با یکی چشم تو چشم شدم ( شده تا حالا با کسی از طریق چشم و نگاه حرف بزنید ؟ ) ( البته فکر کنم این خاصیت نسل منه چون فوتبالیستا و سوباسا را همه ما می دیدم و آموزش دیدم که با چشم حرف بزنیم ) هر دم از ته دل می گفتیم آری ولی هیچ کدام حرفی نزدیم طبق دلایلی که نمی توانم بگم به شدت پشیمان شدم که چرا داد نزدم و نگفتم بله .

البته این ها مثل ها یی بودند برای اینکه بتوانم منظورم را بهتر به شما انتقال بدم چون اصولا در تفهیم مفاهیم به دیگران مشکل دارم .

 

نظر شما چیه ؟ آیا تا به حال شده از به موقع نه یا بله گفتن خود به شدت پشیمان شوید ولی زمان دیگر گذشته ؟

 

* یکی از دوستانم چند وقت پیش 2 تا پیامک ( یا همان SMS خودمان یا به قول دوستان الت تماسولی ما ) فرستاد که با حال بود :

 

1.رنگین کمان پاداش کسی است که تا آخرین قطره زیره باران بماند .

 

2.زندگی مثله یک جاده تو یک دشته قشنگه تمام لذت رو از مناظره هاش ببرید چون ته این جاده یک تابلو نصب شده که روش نوشته

: دور زدن ممنوع

 

بای

 

*** نظر یادت نره ***

 

0 نظرات: